❤عاشقت شدم زیر بارون❤

💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 💕 Mahdiyeh💕 · 1403/07/02 20:06 · خواندن 2 دقیقه

سلام سال تحصیلی جدید مبارک 🌈

با پارت جدید از رمان عاشقت شدم زیر بارون اومدم در خدمتتون بپر ادامه💕💋

لایک و کامنتا رو بترکونید تا اون رمان منحرفی که بهتون قول دادمو سریع بزارم 💖💖💖

عاشقت شدم زیر بارون

از زبان لیدی باگ: دیدم کت نوار پیشمه 😒 اولش کُلی عصبانی شدم 😠😡 ولی بعدش نازش کردم که یهووووووو کت بیدار شد کت نوار: هااااااا (خمیازه کشید😉) و بعد بیدار شد و لیدی باگ یه سیلی زد به کت (البته آروم😉) کت نوار: بانو😍؟ لیدی باگ: چیه 😒؟ کت نوار: اول داشتی منو ناز میکردی حالا میزنی 😐💔؟ لیدی باگ: من هر کاری دوست دارم میکنم 😏 کت نوار: دلت میاد این پیشی رو بزنی 😥؟ لیدی باگ: نه ببخشید 😓 کت نوار: باید یه کار کنی تا ببخشمت 😁 لیدی باگ: نههههههههههههه میدونم چی میخواهییییییی😨 کت نوار: بانو چیکار میخوام بکنم 😁؟لیدی باگ: چیکار میخواهی بکنی 😨 کت نوار: درسته نقشه های شومی دارم ولی اونا برای بعداً هستن 😁😉 و بعد دستاشو باز میکنه و میگه: فعلاً بیا م.ل.غ.ب (بر عکس بخونید) 😍 لیدی باگ: آخیش (بچه ها بنظرتون لیدی باگ به چی فکر میکرد 😁 کامنت بدین و لطفاً منحرف نشین 😂) و بعد از چند دقیقه لیدی باگ: اوه اوه من به مامان بابام چی بگم و بعد الان هم مدرسم تموم شد 😨 کت نوار: اوه راست میگی بابام کلمو میکنه 😵 باید برم خداحافظ بانوی من 😍👋 لیدی باگ: خداحافظ پیشی کوچولوی من 😍👋 و بعد جفتشون میرن خونه 😉 (بریم پیش مرینت) مرینت از تو اتاقش میره پایین سابین: مرینت کجا بودی 😨 مرینت: تو اتاقم بودم 😬 سابین: بابات اومد کل اتاقتو گشت نبودی ما نگرانت بودیم 😵 مرینت: راستش رو بگم ...... سابین: آره 😉 مرینت: خب ...... من ........... سابین: چی🤔؟ مرینت: خب .... من .... پیش آلیا بودم 😅 دیشب بعد از کلی بازی کردن اومدم خونه یعنی همین چند دقیقه پیش 😅 سابین: داری دروغ میگی اولاً آلیا رو دیروز شدوماث گروگان گرفت 😐 دوماً اگه اومده باشی خونه ما باید میدیدیمت 😐 بعدشم بابات الان اتاقتو گشت 😐 مرینت: چییییی شدوماث آلیا رو گروگان گرفته چرا؟ تام: چرا بنظرت🤔؟ معجزه گرای لیدی باگ و کت نوار رو میخواد 😐مرینت: من باید برم 😉 سابین: نه تا نگی کجا بودی نمیزاریم بری 😉 مرینت: واقعاً میخواهین بدونین🤔؟ سابین و تام: آره 😉 مرینت: قول میدین که به کسی نگین🤔؟ سابین و تام: آره 😉 مرینت: خب باشه ((🐞تیکی خال ها روشن🐞)) سابین و تام: 😨😨😰😰😱😱 لیدی باگ: خب راضی شدین😒؟ سابین: نه دیشب کجا بودی🤔؟ (اینم ول کن نیست 😂) لیدی باگ: بابا پیش کت نوار بودم😐و الان باید برم دنبال آلیا خداحافظ 👋 سابین: باشه خداحافظ 👋 لیدی باگ میره بیرون و به کت زنگ میزنه و میگه بیاد کارش داره (حالا بریم سراغ آدرین😉)